سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اى اسیران آز باز ایستید که گراینده دنیا را آن هنگام بیم فرا آید که بلاهاى روزگار دندان به هم ساید . مردم کار ترتیب خود را خود برانید و نفس خود را از عادتها که بدان حریص است باز گردانید [نهج البلاغه]

اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست ...


 

تقدیم به جانبازان شیمیایی

            ...

            تا حالا شیمی درمانی شدین؟

            تا حالا شده که از درد شب تا صبح خوابتون نبره؟

           تا حالا شده روزی صد مرتبه آرزوی مرگ کنید؟

           تا حالا...

           تا حالا...

...

زمانه خواست تو را ماضی بعید کند

ضمیر مفرد غائب کند شهید کند

 

شناسنامه درد تو را کند تمدید

تو را اسیر زمین مدتی مدید کند

 

درون بغچه عطرش نشد که دختر باد

سپیده دم گل زخم تو را خرید کند

 

زدست خیمه بر این باغ ابری از اندوه

که رد پای تو را نیز ناپدید کند

 

زمانه بافت لباس عزا به قامت تو

که خود تهیه اسباب روز عید کند

 

زمانه خواست که در خانگاه تاول ها

تو را مراد کند درد را مرید کند

 

کنون زمانه شاعر چه از تو بنویسد

خدا نصیب غزل مصرعی جدید کند

 

خدا نخواست فقط از تو سر بگیرد... خواست

که ذره ذره تمام تو را شهید کند

 



ساقی ::: سه شنبه 85/8/16::: ساعت 11:59 عصر


سلام دوستان

ببخشید که نتونستم یه مدت آپ کنم ممنون که تنهام نذاشتین و با نظراتتون آرومم کردین

شبای قدر واسه همتون دعا کردم ؛ واسه همتون

شما هم واسه من دعا کنید ؛ دعا کنید تا ماه رمضون تموم نشده خدا منو ببخشه

وگر نه..............................

 

 



ساقی ::: یکشنبه 85/7/30::: ساعت 1:16 صبح


اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد

... خبرم کن

بهت قول نمی دم که بخندونمت

ولی می تونم باهات گریه کنم

اگه یه روز خواستی در بری

... حتما خبرم کن

قول نمی دم که ازت بخوام وایستی

اما می تونم باهات بیام

... اما

اگه یه روز سراغمو گرفتی

... و خبری نشد

سریع به دیدنم بیا

احتمالا بهت احتیاج دارم

 



ساقی ::: دوشنبه 85/7/17::: ساعت 12:11 صبح


بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

ای کاش به جای اینکه وقتی دلم گرفت بیام  پای کامپیوتر و موسیقی گوش کنم تا آروم بشم  میرفتم پای جانمازم می نشستم ........... انقدر می نشستم تا خدا خودش آرومم کنه .

کاش صدای خدا رو میشنیدم ... کاش میشد بشنوم که بهم میگه چه جوری با خودم کنار بیام

 

یا امام زمان خیلی دلم می خواست کنارت می نشستم و باهات درد و دل می کردم ... همه ی حرفایی رو که به هیچ کس نگفتم و دلم میخواسته به یکی بگم تا سبک بشم بهت می گفتم.

خدایا چرا انقدر تنهام ؟

 

خدایا چرا کسی کمکم نمی کنه تا آروم بشم ؟

 

خدایا چرا هیشکی جوابی واسه سوالای من نداره ؟

 

خدایا ای کاش مطمئن بودم حداقل تو رو واسه خودم دارم ........

 

ولی هر چی فکر میکنم انقدر گناه کارم که خودم خودمو قبول ندارم چه برسه ...........

 

ای کاش جایی واسه پناه بردن داشتم کاش جایی بود تا این دل پرم رو خالی کنم و عقده ام رو وا کنم چه خوب می شد اگه جایی بود تا هیشکی جز خدا صدای هق هق و ناله های منو نشنوه .

 

ای کاش تو این دنیای خاکی یکی بود که حرفها و احساس منو درک کنه ............

 

همیشه مثه الان وقتی اشکم دراومده بغضم رو فرو دادم تا کسی رو ناراحت نکنم ؛ تا کسی ازم نپرسه چیه ... چرا گریه کردی و من بی جواب بمونم .

 

ولی دیگه خسته شدم دلم می خواد یه گوش شنوا باشه تا حرفام رو بشنوه . همیشه من سنگ صبور بودم   همیشه دلم نیومده با درد ودلهام کسی رو ناراحت کنم ؛ همیشه حرفام فقط تا نوک زبونم اومده و بس .........

 

دارم  یه نوحه گوش میدم که بیشتر منو به هوس میندازه گریه کنم و فرو دادن بغض رو برام سخت تر میکنه :

 

 

... مادری چشمش به در چرا عزیزم نیومد                           بعد چند روز پسرش بروی دَستا می اومد

اما بعدِ جبهه ها ما از خوبا جدا شدیم                                  لباس خاکی فراوش شد و بی وفا شدیم

 

                           یا ابا صالح پس کی میایی       یا ابا صالح پس کی میایی

 

دست بیعت به شهید و آرمانش نزدیم                                  اون چیزی که اونا خواستن ماها هرگز نشدیم

اونجا با ذکر حسین شبونه مَعبر می زدن                             همه جا جار میزدن غلام ابن الحسنن

ذکر یاابن العسگری از لبشون کم نمی شد                           غیر یا مهدی چیزی به دردا مرحم نمی شد

اینجا کم کم خاطرات و از تو ذهنا می برن                            دیگه حرفی از شهید تو مجلسا نمیزنن

اونجا ناله می زدن چرا آقامون نمی یاد                               حال جبهه خبر از حضور آقامون می داد

اینجا خون به قلب ناز مهدی زهرا شده                               صوت موسیقی طنین انداز محفل ها شده

اونجا کرخه و  دوکوهه جنت جانبازا بود                             جزر و مد رود دِز مبهوت اشک چشما بود

اینجا با زخم زبون جانبازو تحویل می گیرن                         همه ی عزت و تو ثروت و تحصیل می بینن

اونجا سربند اباالفضل به همه توون می داد                         بسیجی با لب تشنه لب دریا جون می داد

اینجا غیرت میدن و عشق تمدن می خرن                           با حجابِ بی حجاب دَم از تمدن میزنن

اونجا رفتن روی مین که دنیا رو رها کنیم                          درد بی درمون دنیا ؛ دوستی رو دوا کنیم

اونجا زیر برف و بارون توی سنگرای سرد                       اینجا ویلا و تجمل رو دِلا نشونده درد...

یکی محزون یکی خندون شیوه ی اونا نبود                       این طرق نبوی یا سیره ی مولا نبود

در اضای پاره ی دلی که جبهه داده بود                             خونه ی خشتی سزای مادر شهید نبود

این وصیت نامه ی خود شکن خمین نبود                          روی بوم خونه ها جز پرچم حسین نبود

 

                             یا ابا صالح پس کی میایی          یا ابا صالح پی کی میایی

 

شما هم اگه این شعر رو می شنیدین مثه من هوایی می شدین و آرزو می کردین کاش الان کنار اروند بودم یا کاش می تونستم دو رکعت نماز لای نخلهای سوخته ی فاو بخونم ؛ کاش می شد الان یه زیارت عاشورا کنار سیم خاردارای شلمچه بخونم به یاد همه ی شهداء.................

یعنی میشه اِمسال هم قسمتم بشه و باز هم برو زیارت.............

 

کسانی که دوست دارن صوت این مداحی رو داشته باشن به سایت زیر مراجعه کنن:

www.bachehayeghalam.com

 



ساقی ::: پنج شنبه 85/7/13::: ساعت 11:33 عصر


این یه سایته واسه اونایی که دوست دارن اعضای بدنشون بعد از مرگ اهدا بشه:

www.iran-ehda.com



ساقی ::: یکشنبه 85/7/9::: ساعت 10:0 عصر


 

 

نمیدونم

نمیدونم از کجا  بگم ........... از کدومش بگم ........

خیلی وقته دلم هوای امام رضا رو کرده ؛ تا اسمش میاد دلم میگیره و میخوام زار بزنم

 

دو سال پیش که رفته بودیم مشهد انقدر شلوغ بود که نتونستیم از نزدیک زیارت کنیم........ چقدر دلم واسه نماز صبح های حرم تو اون هوای سرد تنگ شده .....  انگار صبح زود که میری نماز ؛ آسمون بالا سرت یه رنگ دیگه اس.انگار همه ی آدمها خوبن و دوست داشتنی ولی همین که آفتاب در میاد و هر کی میره دنبال کار خودش همه چی یه رنگ دیگه میشه .

 

دلم بیشتر از این میگیره که احساس میکنم امام رضا باهام قهره ؛ ازم دلگیره ، حقم داره بنده ای مثه من .....



ساقی ::: شنبه 85/7/8::: ساعت 8:16 عصر


وای خدایا چقدر مهربونی

 

تو ماه های دیگه باید جون بکنیم تا یه ختم قرآن کنیم اونوقت به همین سادگی .........

 

چقدر خوبی ؛ انقدر بنده هات رو دوست داری و دلت میخواد خوب باشن که یه فرصت به این بزرگی بهشون دادی . یه فرصت واسه آدمهایی مثه من که همه ی امیدشون همین ماه رمضونه و وای به حالمون اگه آمرزیده نشیم .

 

نه ..... نه حتی نمی خوام فکرش رو بکنم . میترسم . نمی خوام تو رو  از دست بدم . انقدر به رحمتت خودمو امیدوارم میکنم تا مبادا فکر کنم.......... نه نه نه نه .

 

ممنونم ...... ممنونم خدا جون . چقدر خوب درکم میکنی . اگه این ماه نبود........ نه ؛ حتی فکرش روهم نمیتونم بکنم .

 

کی می تونه حساب کنه . اگه یه ختم قرآن تو ماه رمضون بکنی چقدر ثواب داره.ثواب چند صد تا ختم قرآن.......... حالا که انقدر ثواب داره همین الان بیاین کوچکترین سوره رو بخونیم

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطینک الکوثر .

فصل لربک وانحر.

ان شانئک هو الابتر.

ای کاش بشه این ثواب به این زیادی که یه رحمته از طرف خدا به بنده هاش ؛ بعد از تموم شدن ماه و عید فطر باقی بمونه چون خیلی مقدسه . یه یادگاریه از طرف عزیزترین و بهترین کست.

 

 



ساقی ::: پنج شنبه 85/7/6::: ساعت 4:36 صبح


یادتونه تو برنامه کوله پشتی خانم سهیلا آرین رو آورده بودن

 

دو سه بار این قسمت پخش شد و من تعریفش رو از اطرافیانم شنیدم.همه میگفتن دیدن اون برنامه خیلی روشون تاثیر گذاشته و کلی بعدش گریه کردن...........

 

خیلی دلم می خواست اون قسمت رو ببینم . دو دفعه که پخش شد تو مسافرت بودم و ... خلاصه قسمت نشد دیگه . البته یه بار تو پارک ملت بودیم داشت پخش میشد که من اصلا نمیدونستم اون خانم سهیلا آرینه چون تا حلا فقط حرفش رو شنیده بودم و اون شب هم نگاه نکردم.

 

یه شب تو مهمونی بودیم که قرار بود آخرین قسمت برنامه کوله پشتی باشه و از قبل شنیده بودم که برنامه خانم آرین هم پخش میشه.

 

بالاخره بعد از کلی انتظار قسمت ما هم شد و ..............

 

وقتی داشت حرف میزد فقط افسوس خوردم ؛ مدام می گفتم کاش ...... کاش....... کاش...

 

با خودم گفتم خدایا تو خواستی تو بهش نگاه کردی و این فرصت رو بهش دادی . چرا چرا من نه؟

یه جورایی کلافه ام همه چیز برام بی ارزش شده.فقط افسوس می خورم.انقدر تودنیا بدی هست انقدر نامردی هست ؛ که دلم می خواد یه جورایی که نمی دونم چه جوری به خدا نزدیک بشم . دلم می خواد خودمو با یه قفل محکم به خدا قفل کنم که هیچ جور قابل جدا شدن نباشه . می خوام هر اتفاقی که افتاد فقط خدا رو داشته باشم و حداقل اون منو ترد نکنه.

همیشه آرزو میکنم کاش میشد حتی یه هفته فقط یه هفته... فقط یه هفته یه جایی باشم که هیچ کس منو نشناسه من باشم و خدام . تا میتونم فریاد بزنم و به هر زبونی که می تونم ازش خواهش کنم التماس کنم تنهام نذاره ؛

خدایا می خوام فقط اونطوری باشم که تو میخوای ......... فقط تو دوست داشته باشی...

 

خانم آرین یه جوری می گفت خدا مال منه که گریم گرفت می خواستم ازش درخواست کنم که بزاره خدا مال منم باشه .

 

نفهمیدم کی و چه جوری ولی یه لحظه احساس کردم صورتم خیس شده حتی متوجه نشدم کی چشام خیس شد.متاسفانه تو مهمونی هم بودیم .

 

ای کاش میشد خدا رو واسه همیشه ی همیشه برای خودم داشته باشم و به هیچ کس ندمش.

 

 



ساقی ::: چهارشنبه 85/7/5::: ساعت 12:53 عصر




ساقی ::: سه شنبه 85/7/4::: ساعت 1:25 عصر


دلم گرفته خیلی هم گرفته ؛ خسته ام ؛کلافه ام

ای کاش میتونستم الان مدینه باشم و یه دل سیر گریه کنم ؛ آخ که چقدر دلم واسه غربت بقیع پر میکشه

نه تاحالا نرفتم نمی دونم چرا ؛ خدا نخواسته .... قسمت نبوده ....... نطلبیده.....آره  حتما نطلبیده .... حتما.



ساقی ::: سه شنبه 85/7/4::: ساعت 1:19 عصر

<      1   2   3      >