سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند شراب نخوردن را برای نگهداری خرد واجب کرد [امام علی علیه السلام]

اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست ...


آیه صلوات و درود


در آیه 56 سوره احزاب مى‏خوانیم: "ان الله و ملائکته یصلون على النبى یا ایهاالذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما"؛ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند، اى کسانى که ایمان آورده‏اید بر او درود بفرستید و سلام بگوئید و در برابر فرمانش تسلیم باشید.»

در این آیه مقام پیامبر اسلام به عالی‌ترین وجه ترسیم شده است، چرا که هم خداوند متعال و هم تمام فرشتگان مقرب او بر پیامبر درود مى‏فرستند و هم دستور داده شده است همه مؤمنان بدون استثنا بر او رحمت و درود و سلام بفرستند.

در روایات بسیارى مى‏خوانیم که وقتى اصحاب و یاران از حضرتش سوال کردند: چگونه درود و صلوات و سلام بر شما بفرستیم، پیغمبر اکرم «آل» را در کنار خود قرار داد و تمام رحمت و درودى که از خداوند براى او تقاضا مى‏شد، براى «آلش» نیز تقاضا مى‏شد، این قرینه است بر این که صلوات و درود خداوند و ملائکه نیز تعمیم دارد، هم شامل پیامبر و هم شامل «آل» او مى‏شود، و این یک مساله ساده نیست، بلکه نشان مى‏دهد که آنها مقاماتى دارند تالى پیغمبر و مأموریتى دارند در جهاتى شبیه مأموریت او، وگرنه این همه مقام تنها به خاطر خویشاوندى، غیر ممکن است .

چه مقامى از این بالاتر؟ و چه عظمتى از این بیشتر؟

درست است که در این آیه، سخنى از آل پیامبر صلی الله علیه و آله به میان نیامده است، ولى در روایات بسیارى مى‏خوانیم که وقتى اصحاب و یاران از حضرتش سوال کردند: چگونه درود و صلوات و سلام بر شما بفرستیم، پیغمبر اکرم «آل» را در کنار خود قرار داد و تمام رحمت و درودى که از خداوند براى او تقاضا مى‏شد، براى «آلش» نیز تقاضا مى‏شد، این قرینه است بر این که صلوات و درود خداوند و ملائکه نیز تعمیم دارد، هم شامل پیامبر و هم شامل «آل» او مى‏شود، و این یک مساله ساده نیست، بلکه نشان مى‏دهد که آنها مقاماتى دارند تالى پیغمبر و مأموریتى دارند در جهاتى شبیه مأموریت او، وگرنه این همه مقام تنها به خاطر خویشاوندى، غیر ممکن است .

اکنون به سراغ بخشى از این رویات که در معروف‌ترین منابع اهل تسنن آمده است، مى‏رویم .

- در«صحیح بخارى» از «ابو سعید خدرى» نقل شده است که ما عرض کردیم: «اى رسول خدا! سلام بر تو معلوم است، چگونه صلوات بر تو بفرستیم»؟ فرمود: قولوا اللهم صل على محمد عبدک و رسولک کما صلیت على ابراهیم، و آل ابراهیم و بارک على محمد و على آل محمد کما بارکت على ابراهیم؛«بگوئید خداوندا درود بفرست بر محمد بنده‏ات و رسولت همان گونه که درود بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادى، و برکت بفرست بر محمد و بر آل محمد، آن گونه که برکت فرستادى بر ابراهیم.»(1)

«بیهقى» در ذیل یکى از روایاتى که در آن سخن از نماز به میان نیامده است مى‏گوید: این روایت نیز ناظر به حال نماز است زیرا جمله قد علمنا کیف نسلم؛ «ما مى‏دانیم چگونه سلام بر تو بفرستیم» اشاره به سلام در تشهد است (السلام علیک ایها النبى و رحمة الله و برکاته) بنابراین مراد از صلوات نیز همان فرستادن صلوات در تشهد است.

 در همان کتاب و همان صفحه این حدیث به طور کامل‌ترى از «کعب بن عجره» (یکى از صحابه معروف) نقل مى‏کند که به رسول خدا عرض کردند: چگونگى سلام بر تو را دانسته‏ایم، اما صلوات بر تو چگونه باید باشد؟ فرمود: اللهم صل على محمد و على آل محمد کما صلیت على آل ابراهیم انک حمید مجید، اللهم بارک على محمد و على آل محمد کما بارکت على آل ابراهیم انک حمید مجید.(2)

توجه داشته باشید که بخارى این احادیث را در ذیل آیه شریفه ان الله و ملائکته... ذکر مى‏کند.

- در «صحیح مسلم» که دومین منبع حدیث معروف برادران اهل تسنن است از «ابى مسعود انصارى» نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله نزد ما آمد و ما در مجلس «سعد بن عباده» بودیم، «بشیر» فرزند «سعد» عرض کرد: «اى رسول خدا، خداوند به ما دستور داده بر تو صلوات بفرستیم، چگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ پیامبر نخست سکوت کرد، سپس فرمود بگوئید: اللهم صل على محمد و على آل محمد کما صلیت على آل ابراهیم، بارک على محمد و على آل محمد کما بارکت على آل ابراهیم فى العالمین انک حمید مجید.(3)

- در تفسیر «الدرالمنثور» که معروف‌ترین تفسیر روایى است همان روایت ابوسعید خدرى را از «بخارى» و «نسائى» و «ابن ماجه» و«ابن مردویه» از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل مى‏کند.(4)

و در همان کتاب عبارت «ابو مسعود انصارى» را از ترمذى و نسائى نقل کرده است. (5)

و عین این، مضمون را نیز با مختصر تفاوتى از «مالک»، و «احمد » و «بخارى» و «مسلم» و «ابوداود» و «نسائى» و «ابن ماجه» و«ابن مردویه» و از «ابواحمد ساعدى» نقل مى‏کند.(6)

«حاکم نیشابورى» در المستدرک على الصحیحین از ابن ابى لیلى نقل مى‏کند که «کعب بن عجره» مرا ملاقات کرد و گفت: آیا هدیه‏اى به تو بدهم که از پیامبر شنیدم؟!

گفتم: آرى هدیه کن، گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال کردیم: چگونه بر شما اهل‌بیت علیهم‌السلام صلوات بفرستیم؟ فرمود: اللهم صل على محمد و على آل محمد کما صلیت على ابراهیم و على آل ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک على محمد و على آل محمد کما بارکت على ابراهیم و على آل ابراهیم انک حمید مجید .

سپس حاکم نیشابورى که بناى او بر این است احادیثى را ذکر کند که در صحیح بخارى و مسلم نیست، مى‏گوید: این حدیث را با همین سند و الفاظ، بخارى از «موسى بن اسماعیل» در کتاب خود نقل کرده، و اگر من آن را در اینجا تکرار کردم به خاطر آن است که معلوم شود اهل‌بیت و آل همه یکى هستند (باید توجه داشت که حاکم این حدیث را بعد از حدیث «کساء»که در آن تصریح شده اهل‌بیت من على و فاطمه (حسن و حسین علیهم السلام هستند نقل کرده است).(7) و این یک تعبیر پر معنى است .

سپس «حاکم» به دنبال آن، حدیث ثقلین و به دنبال آن، حدیث ابوهریره را نقل مى‏کند که پیامبر نگاه به على و حسن و حسین علیهم السلام کرد و فرمود: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم؛ «من با هر کس که با شما از در جنگ در آید، اعلان حنگ مى‏دهم، و با هر کس که با شما در صلح باشد در صلحم.» (8)

«محمد بن جریر طبرى» نیز در تفسیر خود در ذیل همین آیه، روایت فوق را با کمى تفاوت از «موسى بن طلحه» از پدرش نقل کرده است، و در روایت دیگرى همان را از «ابن عباس» روایت کرده، و در روایت سومى از زیاد و ابراهیم و در روایت چهارم از «عبدالرحمن بن بشربن مسعود انصارى.»(9)

«بیهقى» نیز در کتاب معروف «سنن» روایات متعددى در این زمینه نقل کرده که بعضى از آنها وظیفه مسلمانان را در موقع نماز، و هنگام تشهد روشن مى‏سازد، از جمله در حدیثى از «ابى مسعود عقبّه بن عمرو» نقل مى‏کند که مردى آمد و خدمت پیامبر نشست، و ما نیز نزد او بودیم، عرض کرد، اى رسول خدا! کیفیت سلام بر تو را مى‏دانیم ولى هنگامى که نماز مى‏خوانیم چگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ پیامبر سکوت کرد تا آنجا که ما فکر کردیم اى کاش این مرد چنین سؤال را نمى‏کرد سپس فرمود: اذا انتم صلیتم علىّ فقولوا اللهم صل على محمد النبى الامى و على آل محمد، کما صلیت على ابراهیم و على آل ابراهیم و بارک على محمد النبى الامى و على آل محمد کما بارکت على ابراهیم و على آل ابراهیم انک حمید مجید.

سپس از ابو عبدالله شافعى نقل مى‏کند که این حدیث صحیحى است که درباره صلوات فرستادن بر پیغمبر در نمازها سخن مى‏گوید.(10)

«بیهقى» احادیث متعدد دیگرى نیز در زمینه چگونگى صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به طور مطلق یا در نماز آورده مخصوصا در حدیثى از «کعب بن عجره» از پیغمبر اکرم نقل مى‏کند که: انه کان یقول فى الصلوة؛ اللهم صل على محمد و آل محمد کما صلیت على ابراهیم و آل ابراهیم و بارک على محمد و آل محمد کما بارکت على ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید: پیامبر در نماز خود چنین مى‏فرمود: اللهم صل على محمد و آل محمد کما صلیت...(11)

از این حدیث روشن مى‏شود که حتى خود پیغمبر در نمازهایش این صلوات را مى‏فرستاد.

«بیهقى» در ذیل یکى از روایاتى که در آن سخن از نماز به میان نیامده است مى‏گوید: این روایت نیز ناظر به حال نماز است زیرا جمله قد علمنا کیف نسلم؛ «ما مى‏دانیم چگونه سلام بر تو بفرستیم» اشاره به سلام در تشهد است (السلام علیک ایها النبى و رحمة الله و برکاته) بنابراین مراد از صلوات نیز همان فرستادن صلوات در تشهد است.(12)

به این ترتیب مسلمانان مأمورند همان گونه که به عقیده تمام فرق مسلمین سلام بر پیغمبر را به صورت السلام علیک ایها النبى و رحمة الله در تشهد نماز بگویند مأمورند که صلوات بر پیغمبر را نیز در تشهد بگویند

هر چند در میان مذاهب چهارگانه اهل تسنن در اینجا مختصر اختلافى دیده مى‏شود شافعى‏ها و حنبلى‏ها مى‏گویند صلوات بر پیامبر در تشهد دوم واجب است در حالى که مالکى‏ها و حنفى‏ها آن را سنت مى‏دانند (13) ولى طبق روایات فوق بر همه واجب است .

به هر حال کتاب‌هایى که روایات مربوط به صلوات بر محمد وآل محمد (به طور مطلق یا در خصوص تشهد نماز) در آن نقل شده بیش از آن است که در این مختصر بیان شد، آنچه در بالا آمد، نمونه‏اى از این روایات و این کتب است، این روایات را گروهى از صحابه مانند ابن عباس، طلحه، ابو سعید خدرى، ابوهریره، ابو مسعود انصارى، بریده، ابن مسعود، کعب بن عجره ، و شخص على علیه السلام نقل کرده‏اند .

نکته‏اى که مایه شگفتى است این است که دانشمندان اهل تسنن - على‌رغم این همه تاکیداتى که در روایات پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به اضافه کردن «آل محمد» وارد شده، همیشه (جز در موارد بسیار نادر) آل محمد را حذف مى‏کنند و مى‏گویند: صلى الله علیه و سلم .

و از آن عجیب‌تر این که: در کتب حدیث حتى در ابوابى که روایات فوق در مورد اضافه کردن آل محمد نقل مى‏شود هنگامى که نام پیامبر را در لابلاى همین احادیث ذکر مى‏کنند، مى‏گویند «صلى الله علیه و سلم» (بدون اضافه ال) و ما نمى‌دانیم چه عذرى در پیشگاه پیامبر در این مخالفت صریح با دستور آن حضرت دارند؟

مثلا بیهقى در عنوان همین باب مى‏نویسد: «باب الصلوة على النبى صلى الله علیه و سلم فى التشهد»و همچنین در بعضى دیگر از منابع معروف حدیث .

سمهودى در الاشراف على فضل الاشراف از ابن مسعود انصارى نقل مى‏کند که رسول خدا فرمود: من صلى صلاة لم یصل فیها علىّ و على اهل بیتى لم تقبل؛ «کسى که نمازى بخواند که در آن بر من و بر اهل‌بیتم صلوات نفرستد نمازش قبول نیست.»

انتخاب این عنوان خواه از سوى مؤلفان این کتب باشد و یا محققان بعد، با توجه به آنچه در ذیل آن آمده بسیار عجیب و متناقض است .

این بحث را با دو حدیث دیگر پایان مى‏دهیم:

- ابن حجر در صواعق چنین نقل مى‏کند که رسول خدا فرمود: لا تصلوا على الصلاة البتراء قالوا و ما الصلاة البتراء، قال: تقولون: اللهم صل على محمد و تمسکون، بل قولوا اللهم صل على محمد و آل محمد:«هرگز بر من صلوات بریده و ناقص نفرستید، عرض کردند صلوات بریده و ناقص چیست؟ فرمود: این که بگوئید: اللهم صل على محمد و امساک کنید و ادامه ندهید بلکه بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد.(14)

این حدیث نشان مى‏دهد که حتى کلمه على نباید میان محمد و آل محمد جدایى بیافکند باید گفت: اللهم صل على محمد و آل محمد.

- سمهودى در الاشراف على فضل الاشراف از ابن مسعود انصارى نقل مى‏کند که رسول خدا فرمود: من صلى صلاة لم یصل فیها علىّ و على اهل بیتى لم تقبل؛ «کسى که نمازى بخواند که در آن بر من و بر اهل‌بیتم صلوات نفرستد نمازش قبول نیست.» (15)

و ظاهرا امام شافعى در آن شعر معروفش ناظر به همین روایت است که مى‏گوید:

یا اهل‌بیت رسول الله حبّکم فرض من الله فى القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لاصلاة له

«اى اهل‌بیت رسول الله محبت شما، از سوى خداوند در قرآن واجب شده است .

در عظمت مقام شما همین بس است که هر کس بر شما صلوات نفرستد نمازش باطل است.(16) آیا کسانى که چنین مقامى را دارند که نامشان در کنار نام پیامبر اکرم در نمازها به عنوان یک فریضه الهى باید ذکر شود مى‏توان همسنگ دیگران شمرد، و با وجود آنان جایى براى غیر آنان در مساله ولایت و امامت و جانشینى پیامبر صلی الله علیه و آله باقى مى‏ماند؟ کدام فرد منصف مى‏تواند دیگران را بر آنان با این همه مقام فضیلت ترجیح دهد؟ آیا اینها همه به طور مستقیم مسئله ولایت و خلافت را روشن نمى‏سازد؟ داورى با شماست .


پی‌نوشت‌ها:

1- صحیح بخارى، ج 6، ص 151 (طبع دارالجیل بیروت).

2- همان مدرک.

3- صحیح مسلم، ج 1، ص 305، حدیث 65 (طبع احیاء تراث العربى، بیروت).

4- الدرالمنثور، ج 5، ص 217.

5- همان مدرک.

6- الدرالمنثور، ج 5، ص 217.

7- المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 148.

8- همان مدرک، ص 149.

9- تفسیر جامع البیان (طبرى)، ج 22، ص 32 (چاپ دارالمعرفه بیروت).

10- سنن بیهقى، ج 2، ص 146 و 147.

11- همان مدرک، ص 147.

12- سنن بیهقى، ج 2، ص 147.

13- الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 266 (طبع دارالفکر).

14- صواعق، ص 144.

15- سمهودى در الاشراف، ص 28 (مطابق نقل احقاق الحق، ج 18، ص 310).

16- در کتاب نفیس الغدیر انتساب این اشعار را به امام شافعى از «شرح المواهب زرقانى» ج 7، ص 7 و جمعى دیگر آورده است .

منبع:

سایت بلاغ ، آیة الله مکارم شیرازى

ساقی ::: جمعه 86/1/17::: ساعت 1:55 صبح


جراحی زیبایی بینی چه حکمی دارد ؟

در صورتی که مستلزم انجام عمل حرامی مثل لمس توسط پزشک نامحرم نباشد و ضرر مهمی نیز برای بدن نداشته باشد اشکالی ندارد

 

استفاده از لاک توسط خانم ها در انگشتان دست و پا در هنگام وضو چه حکمی دارد ؟

در صورتی که لاک در انگشتان دست باشد وضو باطل است و در پا چنانچه یکی از انگشتان پا لاک نداشته باشد و مسح روی همان انگشت کشیده شود وضو صحیح است.



ساقی ::: دوشنبه 85/11/23::: ساعت 12:32 صبح


آیا برای سجده سهو گفتن تکبیره الحرام (الله اکبر) لازم است؟
لازم نیست .

 

آیا اجاره کردن منزل با رهن کامل و بدون اجاره ماهیانه اشکال شرعی دارد ؟
به این نحو صحیح نیست.

 

اگر پوستی از لب یا پا جدا شود و جایش قرمز شود و بسوزد در این صورت آیا باید محلش را تطهیر کرد و حکم نجاست را دارد ؟
خیر محل آن پاک است و نیاز به تطهیر ندارد.

 

برای برپای نماز جماعت وجود چند نفر لازم است؟
وجود یک امام جماعت و یک مأموم کفایت می کند و نماز جماعت تشکیل می شود

 

حکم استفاده از طلا برای مردان چیست؟ و آیا باید فقط در نماز از آن استفاده نکرد؟
استفاده از طلای سفید و زرد برای مردان در هر حالتی حرام است اما استفاده از پلاتین اشکالی ندارد

 

.http://www.lankarani.ir/far/hkm/select/01.html#22



ساقی ::: دوشنبه 85/11/23::: ساعت 12:30 صبح


نظر مراجع معظّم به خصوص آیت اللَّه لنکرانى در مورد بعضى از مراسم عزادارى که ضربه محکم بر سینه و یا صورت مى‏زنند، و یا ...

نظر مراجع معظّم به خصوص آیت اللَّه لنکرانى در مورد بعضى از مراسم عزادارى که ضربه محکم بر سینه و یا صورت مى‏زنند، و یا قسمتى از بدن را برهنه مى‏کنند، و یا اشعارى چون »چشاى قشنگ عباس«، مى‏خوانند چیست؟
جواب:

سینه زنى یکى از مظاهر مهمّ عزادارى و ابراز تنفّر از ظلم بنى امیه است و در تداوم هدف عاشورا نقش مهمّى دارد، از این رو نه تنها جایز بلکه ترجیح دارد، مشروط بر این که موجب ضرر مهم زیان آور براى انسان نباشد.(1) بنابراین سینه زنى به گونه مذکور در سؤال اشکال ندارد.
برهنه شدن مردان در حال سینه و زنجیر زنى اشکال ندارد، ولى بر زنان لازم است به بدن مردان نگاه نکنند.(2) در عزادارى باید از اشعار سست و نامناسب استفاده نشود. این گونه اشتعار و الفاظ نه تنها مقام آن بزرگواران را بالا نمى‏برد، بلکه ایشان را نزد مردم موهون و کم پایه مى‏سازد و عزادارى را منحرف مى‏گرداند!

http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/2498

 



ساقی ::: دوشنبه 85/11/23::: ساعت 12:13 صبح


شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی

گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارک رمضان که عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.

أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیم . قُلْ مَا یَعْبِأَ بِکُمْ رَبّی لُولا دُعاکُمْ (1)

یکی از آداب و سنن دعا همین است. وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه در سحرهای ماه مبارک رمضان ذات أقدس إله را حمد می‌کند و او را شایسته حمد و ثناء می‌داند و همین را زمینه اجابت دعا می‌شمارد . عرض می‌کند:

"اَلحَمْدُ للهِ الَّذِی یُجِیبُنِی إذا دَعَوتُهُ وَ إنْ کُنْتَ بَطِیئاً حِینَ یَدعُونَی" .

خدا را من حمد می‌کنم که وقتی او را می‌خواهم و می‌خوانم ، مرا اجابت می‌کند. گرچه هر وقت او مرا خواست، من با کُندی به طرف او حرکت می‌کنم و گاهی هم ممکن است این راه را طی نکنم.

خدا را من حمد می‌کنم که وقتی او را می‌خواهم و می‌خوانم ، مرا اجابت می‌کند. گرچه هر وقت او مرا خواست، من با کُندی به طرف او حرکت می‌کنم و گاهی هم ممکن است این راه را طی نکنم.

و خدای را حمد می‌کنم که هر وقت چیزی خواستم به من عطا می‌کند، گرچه هر وقت او دستور انفاق مالی داد من بُخل می‌ورزم . و خدای را حمد می‌کنم که هر وقت خواستم با او ندائی در میان بگذارم، بدون واسطه و بدون شفیعی که از من شفاعت بکند او مرا می‌پذیرد. قبلاً به عرضتان رسید که همانطوری که آیات قرآن یکدیگر را شرح و تفسیر می‌کنند، احادیث و ادعیه و مناجات هم به شرح ایضا.ً

این دعای ابوحمزه ثمالی را باید با سائر ادعیه امام سجاد شرح کرد. وجود مبارک امام سجاد در صحیفه سجادیه دارد که: خدایا! سه چیز مانع دعا کردن من است و یک چیز من را به دعا کردن تشویق می‌کند.

اما آن سه چیزی که حاجب است، نمی‌گذارد من دعا بکنم؛ یکی این که شما مرا امر کردی به واجبات و مستحبات، امر کردی و من در اطاعت امر کُندی کردم و انجام ندادم . دوم این که مرا از بعضی از امور نهی کردی و من متأسفانه مرتکب مَنهیّ عنه تو شدم . سوم این که نعمت‌های فراوانی به من دادی، من به جای شکر نعمت، کُفران نعمت کردم و حقّ شناسی نکردم . این سه امر حاجب و مانع نیایش و دعای من است که من به خودم اجازه نیایش نمی‌دهم و آنها جلوی نیایش من را هم می‌گیرد.

اما یک چیز است که من را وادار به نیایش می‌کند و دعای من را هم مستجاب می‌کند و آن تفضّل و بزرگواری و احسان ابتدائی توست. خدایا ! تو در برابر کار پاداش نمی‌دهی! تمام لطف‌های تو احسان است و تمام منّت‌های تو ابتدا . مِنَنُکَ ابْتِداء . مسبوق به استحقاق نیست . چون روی لطف رفتار می‌کنی، بنابراین من هم به خودم اجازه نیایش و دعا می‌دهم.

در همین دعای ابوحمزه ثمالی عرض می‌کند: اَلحَمدُ للهِ الَّذِی أسئَلُهُ فَیُعْطِیَنِی وَ إنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی . خدای را حمد می‌کنم که هر چه از او خواستم به من می‌دهد و اگر خود خدا از من استقراض کند به عنوان قرض الحسنه من کُندی می‌کنم و بُخل می‌ورزم . در قرآن هم فرمود: هآ أنْتُمْ هؤلآءِ تُدعَونَ لِتُنْفِقُوا وَ مِنْکُمْ مَنْ یَبْخَل وَ مَنْ یَبْخَل فَإنَّمَا یَبْخَلُ عَلی نَفسه(2). فرمود: شما کسانی هستید که دعوت می‌شوید در راه خدا انفاق کنید، ولی برخی از شما بُخل می‌ورزند باید مستحضر باشند که علیه خود بُخل می‌ورزند.

بعد عرض می‌کند: خدای را شکر می‌کنم که هر وقت من خواستم با او تنها باشم و کسی مرا همراهی نکند، خدا مرا راه می‌دهد. گاهی انسان می‌خواهد شفیع بیاورد، ولی شفیع ندارد و خداوند هم آخَرُ مَنْ یَشفَع است و آخَرُ مَنْ یَشفَع أرحَمُ الرَّاحِمین.

شفیع جناح طائر است. جناح سائل است که با وسیله شفیع انسان توان پرواز دارد. ولی گاهی انسان بی پر است. شفیعی ندارد. قدرت استشفاء ندارد و اگر هم استشفاء کرد کسی از او شفاعتی را به عمل نمی‌آورد.

خدای را حمد می‌کنم که هر وقت چیزی خواستم به من عطا می‌کند، گرچه هر وقت او دستور انفاق مالی داد من بُخل می‌ورزم .

آنگاه وجود مبارک امام سجاد وصف دیگری که برای داعیان لازم است ذکر می‌کند. داعی باید در خوف و رجاء موحّد باشد. عرض می‌کند:

"وَالحَمدُ للهِ الَّذِی اَدعُوهُ وَلا اَدعُوا غِیرَهُ وَ لُو دَعُوتُ غِیرَهُ لَمْ یَستَجِب لِی دعائی ."

خدای را شکر می‌کنم که من فقط او را می‌خوانم . غیر او را نمی‌خوانم . اگر غیر او را بخوانم ، استجابت نمی‌کنم . چون کار از غیر او ساخته نیست . چنین که در طلیعه امر هم گذشت مِنْ إینٍ لِیَ الخِیرُ یا رَبِّی وَ لا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِکْ.

در امید انسان، باید موحّد باشد. چنین که در خوف هم باید موحّد باشد. یک موحّد در تمام شئون موحّد است. می‌گوید: "إنِّ الصَّلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحیایَ وَ مَماتِی للهِ رَبِّ العالَمِین."(3) ممکن نیست کسی موحّد ناب باشد، توحیدش صحیح باشد، از غیر خدا بترسد. یا ممکن نیست کسی توحیدش تامّ باشد و به غیر خدا تکیّه کند و امیدوار باشد. لذا عرض می‌کند:

"وَالحَمْدُللهِ الَّذِی اَرجُوهُ وَ لا اَرجُوا غِیرَهُ ."

به غیر خدا امیدوار نیستم . چرا ؟ برای این که: وَ لُو رَجُوتُ غِیْرُهُ لَأخْلَفَ رَجائی . اگر من به غیر خدا امیدوار باشم یا کار از دست آنها ساخته نیست، یا اگر ساخته باشد خُلفه رجاء می‌کنند؛ یعنی به امید من بها نمی‌دهند. در حقیقت از غیر خدا کاری ساخته نیست.

چون هر چه در جهان امکان یافت می‌شود مظاهر قدرت خدایند وَ للهِ جُنُودُ السَّمواتِ وَالأرض(4) است، للهِ خَزائِنُهُ السَّمواتِ وَالأرض است وَ مَا یَعلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إلا هُو(5) و مانند آن است . بنابراین یک موحّد در خوف و رجاء موحّد خواهد بود. بعد عرض می‌کند: خدا را شکر می‌کنم که ما را به خودش واگذار کرده است.

و با واگذاری به خود مایه کرامت ما را تأمین کرده است. و ما به غیر خودش واگذار نکرده است که مورد اهانت ما باشد. خدا اگر ما را به خودمان واگذار کند یا به غیرمان واگذار کند مورد وهن ما و سستی ما و اهانت ما خواهد بود. ما می‌شویم موهون و خار و ذلیل. چرا ؟ چون اگر اَلعِزَّةُ للهِ جَمِیعاً (6)، اگر تمام عزّت مال خداست، اگر خدا انسان را به غیر خدا واگذار کند، چه به خودش واگذار کند، چه به افراد دیگر چنین کسی ذلیل خواهد بود.

برای این که عزّت فقط از ناحیه ذات أقدس إله است . و خداوند با این کار که ما را به خودش واگذار کرده ، به غیر خودش واگذار نکرده، ما را از ذلیل و فرومایه شدن رهائی بخشید و عزیز و گرامی قرار داد.

وَالحَمْدُ للهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنّی . وَالحَمْدُ للهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنّی حَتّی کَأنّی لا ذَنْبَ لِی فَرَبِّی أحمَدُ شِیءٍ عِنْدِی وَ اَحَقُّ بِحَمْدِی .

خدا از هر موجودی حمیدتر، محبوب‌تر و شایسته‌تر برای حمد است . چرا ؟ برای این که خدا خود را دوست ما معرفی کرده است . فرمود: إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبْکُمُ الله (7). خدا بندگانش را دوست دارد.

مؤمنین را دوست دارد و مانند آن تَحبُّب کرده، اظهار محبّت کرده. نسبت به ما دوستی می‌کند با این که از ما بی‌نیاز است کاملاً، این یک . خدا از زشتی‌های ما صرف نظر کرده، حلیمانه با ما برخورد کرده که گویا اصلاً گناهی از ما سر نزده، دو . وَ هُوَ یَحلُم . از این جهت خدا محمودترین اشیاء و شایسته‌ترین اشیاء به حمد است. برای این که در کمال بزرگواری و بی‌نیازی خود را نسبت به ما محبّ نشان می‌دهد. و در کمال حلیم و صبور و بردبار بودن از همه گناهان ما می‌گذرد که گویا اصلاً گناهی از ما صادر نشده است . خوب چنین موجودی دارای بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما می‌رسد، لذا شایسته بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما می‌رسد، لذا شایسته بهترین حمد است. غیر خدا نه از ما بی نیازند، نه نسبت به ما تَحبُّب دارند، اظهار محبّت می‌کنند. نه از لغزش‌های ما می‌گذرند.

پس شایسته حمد نیستند . در اینگونه از موارد احمد بودن و أحقّ به حمد بودن أفعَل تعیینی است نه تفضیلی. یعنی تنها کسی که شایسته حمد است خدای سبحان آن است. امیدواریم خدای سبحان حمد و ثنای همگان را بپذیرد.

برگرفته از سایت تبیان      tebyan.net



ساقی ::: یکشنبه 85/11/22::: ساعت 11:49 عصر




ساقی ::: سه شنبه 85/9/21::: ساعت 8:5 عصر


پروردگارا به کدامین آداب نیایشت کنم؟ طوق شیطانی گناه کردنم را باریک کرده و زیر فشار معصیت کمرم خم

شده! پروردگارا از صدای زنگوله این کاروان گناه که یک عمر پشت سرم حرکت می کند می هراسم.نظری کن

بر این حال زار من.



ساقی ::: دوشنبه 85/7/17::: ساعت 12:22 صبح


فرق غنا با موسیقی

 

س: با توجه به ترویج موسیقی از طرف برخی مراکز فرهنگی بعضی می گویند: غنا حرام است و موسیقی اشکال ندارد ؛ لطفا فرق بین غنا و موسیقی را بیان کنید.و برخی می گویند: موسیقی اصیل و سنتی اشکال ندارد؛ لطفا نظرتان را بفرمایید.

 

حضرت آیة الله خامنه ای: غنا خوانندگی مطرب و ملهی متناسب با مجالس عیش و نوش است و موسیقی نوازندگی با همان اوصاف است و در حکم با هم فرقی ندارد و هردو حرام است.

حضرت آیة الله تبریزی: غنا ( آوازه خوانی مناسب مجالس خوشگذرانی که در مضموم باطل باشد) و گوش دادن به آن حرام می باشد و بنا بر احتیاط واجب باید از مطلق خواندنی که با ترجیع صوت (چهچه) است ولو در مضمون باطل نباسد اجتناب نمود و نیز موسیقی لهوی (نواختن با آلات مخصوصه که مناسب خوشگذرانی باشد) و گوش دادن به آن حرام است.موسیقی که مناسب خوشگذرانی باشد حرام است و بین انواع آن فرقی نیست چه سنتی باشد یا غیر آن.

حضرت آیة الله فاضل لنکرانی: غنا آوازی است که در آن صدا را در گلو می گردانند که به زبان عرفی چهچه می گویند و طرب انگیز هم باشد و مناسب مجالس لهو و  لعب هم باشد که این حرام است و موسیقی به یک تعریف ترکیب اصوات است به نحوی که خوشایند باشد لذا اگر مناسب مجالس لهو و لعب باشد حرام است.( جامع المسائل )

حضرت آیة الله مکارم شیرازی: کلیه آهنگ ها و صداهای مناسب مجالس لهو و فساد حرام است و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود.

حضرت آیة الله صافی گلپایگانی: غنا عبارت از آوازی است که مشتمل بر ترجیع و صوت و طرب انگیز و مناسب با مجالس طرب باشد و موسیقی گاه بر غنا و گاه بر آلات مختلف موسیقی مانند تار ؛ سنتور ؛ دف و قیره اطلاق می شود.موسیقی را اگر به همان معنای غنا و آوازها و سازها و بکار گرفتن آنها بدانیم ؛ فرا گرفتن موسیقی که از قدیم الایام بین اهل لهو و بزم متداول بوده و در کشورها و مناطق مختلف انواعی از آن بکار برده می شده و می شود همه حرام است.

( جامع الاحکام )

 



ساقی ::: چهارشنبه 85/6/15::: ساعت 1:38 صبح


اللهم صل علی محمد و آل محمد

خدایا ... تنهاش نذار

در حدیث است که حضرت موسی(ع) در مناجات کوه طور،

عرض کرد: « یا اله العالمین » (ای خدای جهانیان)،

جواب شنید: « لبیک »

سپس عرض کرد: « یا اله المحسنین » (ای خدای نیکو کاران)،

جواب شنید: « لبیک »

سپس عرض کرد: « یا اله المطیعین » (ای خدای اطاعت کنندگان)،

جواب شنید: « لبیک »

سپس عرض کرد: « یا اله العاصین » (ای خدای گنهکاران)،

جواب شنید: « لبیک،لبیک،لبیک ».

حضرت موسی (ع) تعجب کرد و عرض کرد:خدایا،تو را خدای جهانیان،خدای نیکوکاران،خدای اطاعت کنندگان خواندم یک بار فرمودی « لبیک » ولی تو را خدای گنهکاران خواندم سه بار «لبیک» فرمودی،حکمتش چیست؟ جواب آمد:

مطیعان به اطاعت خود،

نیکوکاران به نیکوکاری خود،

و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند،

گنهکاران که جز به فضل من پناهی ندارند

     اگر از درگاه من نا امید گردند به درگاه چه کسی پناهنده می شوند؟!

 

سلام . واقعا به دعای همتون احتیاج دارم . بهم بگین چی کار کنم... شما اگه جای من بودین ...؟؟؟؟؟؟

یه بنده خدایی هست که ... عزیزترین کسش بهش خیانت کرده... بنده خدا خیلی پاک بود هم خودش هم عشقش.... ساده ، بی ریا ، همه زندگیش تو دستاش بود ، همه امیدش ، همه رو باهم یه دفعه از دست داد. داره دیوونه میشه... خیانت چیزی نیس که بشه به همین راحتی باورش کرد.

حقش نبود اینطوری بهش بد کنه...می ترسم ... خیلی هم می ترسم ...

کمکم کنید... منتظرم...

 

 

 

 

 

 



ساقی ::: چهارشنبه 85/5/25::: ساعت 1:39 عصر


ذکر روز یکشنبه : یا ذوالجلال و الاکرام



ساقی ::: یکشنبه 85/5/22::: ساعت 7:55 صبح

<      1   2