بسم الله ارحمن الرحیم
تقدیم به او که منتظرترین است
باید ای دل اندکی بهتر شویم یا نه اصلا آدمی دیگر شویم
دل گرفته و غمین است ، از دوری می نالد ، به روی خودش نمی آورد ،
حتی رخصت باریدن به چشمها را هم نمی دهد
واشکها از همان جایی که سرچشمه می گیرند از شدت حرارت پلکها تبخیر می شوند و من فقط سوزشی تلخ را احساس می کنم .
مولای خوبم
عرصه زندگی خیلی تنگ شده است.
فاصله ها هر روز بیشتر می شود و دردها نیز .
بعضی از ما آدمها در وانفسای زندگی خیلی چیزها را از یاد برده ایم .
زندگی یمان بی تو از مردن بدتر است و این جامه ها که بر تنمان است از دو صد عریانی خوارتر . بی تو ...
انقدر بال و پرهایمان در زیر چرخ زندگی که هر لحظه فشارش را بر خودمان بیشتر می کنیم خسته و شکسته است که حتی آرزوی پرواز نیز از زندگی مان رخت بر بسته است .
بار سنگین گناهانمان زمین گیرمان کرده است .
روزگار سختی است ، دوران محنت باری است این دوران غیبت و تنهایی .
هر روز غروب جمعه است اینجا و امان از غروب جمعه امان !
رویای آمدن تو و لحظه لحظه هایی که بر جهان حکمفرمایی می کنی ، آنقدر قشنگ است ، آنقدر زیبا و شور آفرین است که وقتی به آن فکر می کنم تمام دردهایم را فراموش می کنم و دوست دارم کاری کنم کارستان .
کاش مروارید اشکها زنگار گناهان را از آینه دل بشوید و نا خالصی هایم آب شود.
کاش می دانستم ره گذر کدامین کوی و برزنی تا چشمهایم را سنگفرش کوچه های عبورت کنم .
کاش مجال سفر کردن بیابم و نای هجرت ، هجرت از این بیراها ها و سفر به عمق دنیای عشق .
یا رب دعای خسته دلان را مستجاب گردان
شاعر : فاطمه مفتخر زاده