یادتونه تو برنامه کوله پشتی خانم سهیلا آرین رو آورده بودن
دو سه بار این قسمت پخش شد و من تعریفش رو از اطرافیانم شنیدم.همه میگفتن دیدن اون برنامه خیلی روشون تاثیر گذاشته و کلی بعدش گریه کردن...........
خیلی دلم می خواست اون قسمت رو ببینم . دو دفعه که پخش شد تو مسافرت بودم و ... خلاصه قسمت نشد دیگه . البته یه بار تو پارک ملت بودیم داشت پخش میشد که من اصلا نمیدونستم اون خانم سهیلا آرینه چون تا حلا فقط حرفش رو شنیده بودم و اون شب هم نگاه نکردم.
یه شب تو مهمونی بودیم که قرار بود آخرین قسمت برنامه کوله پشتی باشه و از قبل شنیده بودم که برنامه خانم آرین هم پخش میشه.
بالاخره بعد از کلی انتظار قسمت ما هم شد و ..............
وقتی داشت حرف میزد فقط افسوس خوردم ؛ مدام می گفتم کاش ...... کاش....... کاش...
با خودم گفتم خدایا تو خواستی تو بهش نگاه کردی و این فرصت رو بهش دادی . چرا چرا من نه؟
یه جورایی کلافه ام همه چیز برام بی ارزش شده.فقط افسوس می خورم.انقدر تودنیا بدی هست انقدر نامردی هست ؛ که دلم می خواد یه جورایی که نمی دونم چه جوری به خدا نزدیک بشم . دلم می خواد خودمو با یه قفل محکم به خدا قفل کنم که هیچ جور قابل جدا شدن نباشه . می خوام هر اتفاقی که افتاد فقط خدا رو داشته باشم و حداقل اون منو ترد نکنه.
همیشه آرزو میکنم کاش میشد حتی یه هفته فقط یه هفته... فقط یه هفته یه جایی باشم که هیچ کس منو نشناسه من باشم و خدام . تا میتونم فریاد بزنم و به هر زبونی که می تونم ازش خواهش کنم التماس کنم تنهام نذاره ؛
خدایا می خوام فقط اونطوری باشم که تو میخوای ......... فقط تو دوست داشته باشی...
خانم آرین یه جوری می گفت خدا مال منه که گریم گرفت می خواستم ازش درخواست کنم که بزاره خدا مال منم باشه .
نفهمیدم کی و چه جوری ولی یه لحظه احساس کردم صورتم خیس شده حتی متوجه نشدم کی چشام خیس شد.متاسفانه تو مهمونی هم بودیم .
ای کاش میشد خدا رو واسه همیشه ی همیشه برای خودم داشته باشم و به هیچ کس ندمش.